گروه تبلیغی سفیران تربیت

پیام های کوتاه

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

۳۲ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم
أَللّـهُمَّ افْتَحْ لى فیهِ أَبْوابَ فَضْلِکَ وَ أَنْـزِلْ عَـلَىَّ فـیـهِ بَـرَکاتِـکَ وَ وَفِّقْنى فیهِ لِمُوجِباتِ مَرْضاتِکَ وَ أَسْکِنّى فیهِ بُحْبُوحاتِ جَنّاتِکَ یا مُجیبَ دَعْـوَةِ الْمُضْـطَرّینَ.
«خدایا در امروز، درهاى فضل و کرمت را به رویم بگشاى، و برکات خویش را بر من نازل گردان، و بر موجبات رضا و خشنودیت توفیقم بده، و در وسط باغهاى بهشت خود، جایم بده، اى پذیرنده دعا و دعوتِ گرفتاران و مضطرّین».
شرح دعا

بر آستان رفیع پروردگار

«حذیفه یمانى، صاحب راز رسول خدا بود.

گفتا: روزى شیطان را دیدم که مى گریست.

پرسیدم: اى ملعون! این ناله و گریه از چیست؟

گفت: از دو چیز:

یکى آنکه درب لعنت به روى ما گشاده،

و دیگر آنکه دل مؤمنان، به روى ما بسته!

هروقت، قصدِ «دل مؤمن» کنم، به آتش هیبت، سوخته گردم»[1]

ما را سر و سوداى کس دیگر نیست

در عشق تو، پرواى کس دیگر نیست

جز تو دگرى جاى نگیرد در دل

دل جاى تو شد، جاى کس دیگر نیست

«فضل»، آن نعمتها و احسانهائى است که خارج از حدّ استحقاق انسان، خداوند روا مى دارد.

«افضال»، انعام و نعمت بخشى است.

بشر، از خدا طلبکار نیست، نه در روزى، نه در نعمت، نه در بهشت و پاداش آخرت، بلکه هرچه که او بدهد، همه «لطف» است و «فضل»، جود است و کرم.(ولکنَّ اللّه ذوفضلٍ على العالمین)[2]

درهاى فضل خدا، به روى کسى باز مى گردد، که «قابلیت» و آمادگى و استعداد، از خود نشان دهد.

زنبور عسل، به وحى الهى در شکاف یک سنگ و کوه، عسل مى سازد.[3]

دل نیز باید با نور معرفت شکافته شود، تا شیرینى یاد خدا و موهبت ها و «فضل» پروردگار در آن جاى گیرد. دلهاى بسته و سنگى، جاى نور الهى نیست.

پس عبودیّت، خشوع، بندگى و طاعت، و خواستن و درپى بودن، زمینه ساز گشایش درهاى فضل خداوند، به روى انسان است.[4]

«برکت»هاى خدا

«برکت»، ثبوت و دوام خیر خداوند در یک چیز است.

«مبارک»، یعنى موجود، یا انسان یا روز، یا حادثه «برکت»دار. آنچه داراى خیر ماندگار و ثابت است، یعنى موضع خیرهاى الهى.

در لغت نامه ها، به این معناى ثبوت و دوام خیر، در واژه برکت: اشاره شده است. از جمله:

«برکت»، آبى که از آسمان فرود آمده، در قرارگاههاى زیرزمینى و چشمه ها و قنات ها مى ماند.

«برکت»، در نسل، بمعناى تداوم نسل یک انسان در اولاد.

«برکت» در غذا، زیاد شدن آن و کفافِ جمع بسیار.

«برکت» در وقت، استفاده شایسته شدن از وقت، بیهوده تلف نشدن.

«برکت»، یعنى گیاهان زمین، آب آسمان، گوسفندان دوشیدنى...

بعضى خیرها و نعمتها، گذران است، همچون ابر و سایه... و برخى، پایدار است و مداوم و مستمرّ.

خواسته ما از خداوند، آن است که برکات خویش را در این روز و ماه بر ما فرستد و آثار خیر جاودانه را براى ما عنایت کند. تا مال و اولاد و وقت و عملمان، «مبارک» شود، تا «برکت»، در زندگى مان افزون گردد. تا «وجود»مان، در هاله اى از برکت و خیر مداوم و ثابت، اصالت یافته و از پوچى و هدر رفتن نیروها و هرز رفتن استعدادها و بیمورد بکار گرفته شدن توان ها، مصون بمانیم و وجودهاى مبارکى باشیم.[5]

نزول برکات الهى در سایه ایمان و تقواست و اگر امّت ها مؤمن و خدا ترس باشند، به فرموده قرآن برکات الهى از آسمان و زمین بر آنان مى بارد:

« وَ لَوْ اَنّ أهلَ القُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوا

لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِن السَّماءِ وَالأرضِ...»[6]

توفیق...باز هم توفیق

این چندمین بارى است که در دعاهاى روزانه این ماه مبارک، از پروردگار خواسته ایم به ما توفیق دهد تا طبق رضاى او عمل کنیم و موجبات خشنودى او را فراهم کنیم. طبیعى است که توفیق براى موجبات مرضات حق، در سایه ایمان و عمل صالح، و عشق به نیکى و علاقه به خوبى به دست مى آید. سررشته توفیق هم در دست خداست.[7]

در صورتى این مهم، براى انسان جور خواهد شد، که انسان، خودش در این خطّ و مسیر حرکت کند، و... محبّت داشته باشد، آرى، «محبّت».

اگر انسان خدا را دوست بدارد، خدا هم او را دوست خواهد داشت، اگر خدا، محبت کند، راه مى نماید، هدایت مى کند، مى نوازد، مى پرورد، توفیق مى دهد، نزدیک مى کند، مى پذیرد... از عشق خدا به بنده، اینها همه سهل است. مهمّ، قرار گرفتن در شعاع آن جاذبه است.

و... از دیگر سو:

اگر بنده، عاشق و دوستدار خدا گردد، طبق گفته اش عمل مى کند، طبق خواسته خدا، زندگى مى کند، گوش به فرمان و مطیع «امر» است،

مى پسندد، آنچه را که خدا بپسندد،

نمى خواهد، آنچه را که «او» نخواهد.

اگر بنده اى خدایى و الهى شد، در خط رضاى حق افتاد، در مسیر مشیّت و علاقه پروردگار قدم نهاد، خداوند هم خودش راهنمایى کرده، راه را نشان مى دهد، چراغ مى زند، علامت مى دهد، قدرت و اراده مى بخشد، توفیق عطا مى کند. «الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدِینَّهُم سُبُلَنا»[8]

پس باید «ابن السبیل» شد و به راه افتاد.

آنگاه... «خود راه، بگویدت که چون باید رفت»!...

فرجام نیک، در بهشت برین

آنگاه، هرکه مورد توجّه و عنایت خدا قرار گرفت، و...

1 ـ درهاى فضل خداوند، به رویش گشوده گشت،

2 ـ برکات الهى بر او نازل شد،

3 ـ به موجبات خرسندى و رضاى خدا موفق گردید،

آن وقت است که:

4 ـ در بهشت برین و نعمت مقیم، جاى مى گیرد.

این مراحل و مقدّمات تا آن مؤخّره و نتیجه، این آغاز تا آن انجام، همه در ارتباط باهمند و ما همه، بنده مضطرّ و گرفتار و نیازمند خداییم.

او را «مى خوانیم». و آرزو داریم که «دعوت مضطرین» را اجابت کند.

و پس از «فضل» و «برکات» و «رضا»، به «جنّت» راهمان دهد، که او برآورنده حاجات است.



[1] ـ تفسیر کشف الأسرار.

[2] ـ بقره، آیه 251.

[3] ـ نحل، آیه 68.

[4] ـ یَبْتَغُونَ فضلاً مِن اللّه و رِضواناً فتح، آیه 29.

[5] ـ همچون عیساى مسیح که مى گفت: «وَجَعَلَنى مُبارَکاً اَینَ ما کُنتُ»

مریم، آیه 31.

[6] ـ اعراف، آیه 96.

[7] ـ وَما توفیقى اِلاّ باللّه هود، آیه 88.

[8] ـ عنکبوت، آیه 69.

منبع : سینای نیاز ؛ جواد محدثی

۱۸ تیر ۹۴ ، ۰۴:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهادت امیرالمومنین علی بن ابیطالب بر تمام شیعیان تسلیت باد

۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
أَللّـهُمَّ اجْعَلْ لى فیهِ اِلى مَرْضاتِکَ دَلیلاً وَ لا تَجْعَلْ لِلشَّیْطانِ فیهِ عَلَىَّ سَبیلاً وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ لى مَنْزِلاً وَ مَقیلاً یا قاضِىَ حَوآئِجِ الطّالِبینَ.
«خدایا در این روز برایم، راهنمایى به سوى رضا و خشنودیت قرار ده، و شیطان را بر من مسلّط نکن و برایش راهى بر من قرار مده، و بهشت را منزل و جایگاهم قرار بده، اى برآورنده حاجتهاى جویندگان».
شرح دعا

راهنمایان ...


بنماى رهى، که ره نماینده، تویى

بگشاى درى، که در گشاینده، تویى

زنگار غمان گرفت دل، در بر من

بزداى، که غم زدل زداینده تویى

* * *

اگر خداوند، «چگونه بودن» خاصى را از ما خواسته است، «راه» رسیدن به آن را هم، او خود بیان کرده است و براى رسیدن به آن هدف که رضایتش را جلب کند، «دلیل» و «راهنما» قرار داده است.

«حجّت»، دلیل و راهنماى خدا براى رسیدن به سرمنزل مقصود است.

حجّت هاى نهان و آشکار، حجج ظاهره و حجج باطنه...

عقل و خردى قرار داده، که نیک و بد را بشناسیم (پیامبر درونى). و انبیایى فرستاده، که فراتر از اندیشه هاى بشرى، راهنمایى مى کنند، و جز راههاى زمینى، بشر را به راههاى آسمانى و مسالک رشد والا، رهنمون مى شوند.

اولیاى خدا، جایى که پاى خِرد، در گل بماند، دست عقل را گرفته و به «راه» مى آورند.

قرآن، راهنماى دیگرى است از سوى کردگار، که انسان را به بالا مى برد.

امامان، راهنمایان دیگرى اند در کنار کتاب خدا، که مفسّر قرآن و مبیّن احکام و هادى سبیل و بهترین دلیل اند.

پس باید از خدا در پیمودن این راه، راهنما خواست، وگرنه زمینه گم کردن راه فراوان است.

طىّ این مرحله، بى همرهى خضر مکن

ظلمات است، بترس از خطر گمراهى!

در زیارت جامعه، ائمّه شیعه را بعنوانِ: «پیشوایان هدایت» و «مشعل هاى تاریکیها» و «نشان هاى تقوا» و «حجت هاى خدا» مى شناسیم.

در حدیث معروف پیامبر، سالار شهیدان حسین بن على علیه السلامبعنوان «چراغ هدایت» و «کشتى نجات» معرفى شده است: «اِنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدى وَ سَفینَةُ النَّجاة».

و در سخن مشهور پیامبر، ـ حدیث ثقلین ـ امّت اسلام، به پیروى از دو وزنه سنگین، که دو شادوش هم و در کنارهمند، سفارش شده، یعنى «قرآن» و «عترت» و پیامبر فرموده است اگر به این دو چنگ بزنید، هرگز گمراه نخواهید شد: «اِنْ تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا اَبَداً».

پس راهنما خواستن از خدا، در خدمت و طاعتِ قرآن و اهل بیت بودن را مى طلبد، و مطیع عقل و دین و اندیشه و ایمان بودن را درپى دارد و خدا از طریق اینان، و گاهى هم با دستى از لطف و هدایتى از غیب، راه مى نماید و به سوى مرضاتش هدایت مى کند.

ولایت شیطان

خواسته دوم امروز، نیفتادن در دام شیطان است.

شیطان، با افسونهایش، با تزویرها و دروغهایش، با وسوسه ها و اغواهایش، با فریبها و تزیینهایش، سعى در گمراه ساختن انسان دارد.[1]

سوگندى است که در آغاز خورده، و قسم یاد کرده که تمامى بندگان را گمراه کند، ـ مگر مخلصین را ـ [2]

چرا که مخلصین، در سایه ولایت خدا و سلطه پروردگارند و شیطان را براى نفوذ در دل و دین آنان، راهى نیست.

آن کس که در ذهن و زندگى، در اندیشه و عمل، در گرایشها و تمایلات، در جهت گیریها و پیروى از خطوط در مسیرى حرکت مى کند که شیطان مى خواهد، او تحت ولایت شیطان قرار گرفته است. در تور و شبکه اى نامرئى گرفتار شده است که سرنخ دست ابلیس وسوسه گر است و به هرجا که بخواهد مى کشد.

دام هاى شیطان، رنگارنگ و شبکه هاى صید ابلیس، گوناگون است، مخفى، فریبنده، اغواگر و مزوّرانه است.

باید راه نفوذ شیطان را به «دل» بست.

خواهى نخورى زتیم ابلیس شکست

باید به دفاع از دل و دیده نشست

اگر شیطان در دل نفوذ نکند، در زندگى هم وارد نمى شود. چرا که «قلب» دریچه نفوذ است.

هم «جنود الهى» و هم «جنود ابلیسى» از طریق دل وارد مى شوند.

گوش دل، یا شنواى سروش ربّانى است، یا پذیراى وسوسه هاى شیطانى.

پس باید دربان قلب بود... و از ورود بیگانه جلوگیرى کرد.[3]

منزلگاه جاودانِ بهشت

در دعاى امروز هم، خواسته نهایى مان، بهشت است.

در عالم واقع هم، بهشت، آخرین منزل و قرارگاه است.

جایى است براى اقامت و ماندن، نه عبورى و موقّتى.

بهشت، «دارالقرار» است، خانه «عَدن» و قرارگاه ابدى است.

راهنمایان الهى، ما را به رضاى حق، مى کشند. رضاى حق، ما را از چنگ شیطان نجات مى دهد و عمل بر طبق رضاى خدا و دورى از نفوذ شیطان، «بهشت 
برین» را در پى دارد.

پس باید از خدایى که برآورنده «حاجات الطالبین» است درخواست کرد تا ما را به این فرجام نیک برساند. باید خواست...تا رسید.

تا نگرید طفل، کى نوشد لبن

تا نبارد ابر، کى خندد چمن



[1] ـ ویُرید الشیطانُ اَن یُضِلّهم ضلالاً بغیداً نساء، آیه 60 نیز: انعام 43، اعراف 20 و 27، انفال 48، اسراء 64، فرقان 29، غل 24 و... دهها آیه دیگر.

[2] ـ ص، آیه 83.

[3] ـ نشناخته را محرم هر راز مکن قفل دل خود بر همه کس باز مکندر قلّک دل براى آینده خویش جز عشق خدا و دین پس انداز مکن برگ و بار، محدثى، ص 300

منبع : سینای نیاز ؛ جواد محدثی
۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

أَللّـهُمَّ افْتَحْ لى فیهِ أَبْوابَ الْجِنانِ وَ أَغْلِقْ عَنّى فیهِ أَبْـوابَ النّـیرانِ وَ وَفِّـقْـنى فـیهِ لِتِـلاوَةِ الـْقُـرْانِ یا مُنْزِلَ السَّکینَةِ فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ.

«خدایا در این روز درهاى بهشت را به رویم بگشاى، و درهاى آتش دوزخ را به رویم ببند، و توفیق تلاوت قرآن را در این روز به ما عطا کن، اى فرود آورنده وقار و آرامش در دلهاى مؤمنان».

شرح دعا

بهشت به «بها»ست، نه به «بهانه»

بهشت، جاى صالحان و پاکان است،

بهاى بهشت، «عمل صالح» است،

درهاى بهشت، از طریق «تقوا»، «جهاد»، «طاعات» و «صالحات» به روى انسانها گشوده مى گردد.

اگر در دعاى امروز، از خداوند گشایش درهاى بهشت را به روى خودمان درخواست کرده ایم، باید برگ ورود به بهشت را هم فراهم کنیم. جواز ورود به بهشت جاودان، اعمال نیک و طاعتِ خدا، اطاعت از رسول، انجام واجبات، ترک محرّمات، خدمت به مردم و دورى از ستم است.

بهشت جاى هر دیو و دد نیست.

بهشت، خانه ناپاکان آلوده دامن نیست.

بهشت، سراى اقامت گنهکاران پلید نیست.

با بار گنه ز دام جستن نتوان

دژبانى حشر را گذشتن نتوان

روزى است که بى برگ تردّد به بهشت

آن سوى پل صراط رفتن نتوان

بهشت، در مقابل «عمل» است و عمل، برگ تردّد و جواز ورود به بهشت است.

اگر سراى آخرت و خانه بهشت برایمان مهیّا شود، در سایه کارهاى نیکى است که در اجراى فرمان خدا انجام مى دهیم.

سنگ ها، آجرها و مصالح ساختمانى خانه آخرت، و قصرهاى بهشتى از صالحات و حسنات این دنیاى ما، تأمین مى شود.

دنیا، مزرعه آخرت است، «زندگى، زراعت وجودى انسان است، و هر کسى دهقانِ بذر «خویشتن» است».

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر

کاى نور چشم من، بجز از کِشته، ندروى

جهان برپایه حساب و کتاب است، نه بیهوده.

وقتى که هستى «عبث» نیست و سرانجام بشر، رجعت «الى اللّه » است، پس فرجامى دارد، خوب یا بد، نعمت یا نقمت، بهشت یا دوزخ، سایه سار جنّت، یا شعله هاى سوزان جهنّم خدا.

همسایگى پیامبران و امامان و اولیاء و خوبان، یا همخانگى فراعنه و طواغیت و نِرون ها و شدّادها و جلاّدها و ستمگران تاریخ،

جوار رحمت حق، یا عذاب شدید خدا.

آنچه انسان را به یکى از این دو سرنوشت نیک و بد مى کشد، رعایت یا عدم رعایتِ «باید»ها و «نباید»هایى است که در اسلام، توسّط وحى و از زبان رسول خدا و ائمه اطهار علیه السلام و فقهاى دین و مکتبداران متعهّد بیان شده است.

رسول خدا در «حجّه الوداع»، خطاب به مسلمین فرمود:

«اى مردم!... هرچه که شما را به بهشت نزدیک مى کند و از آتش، دور مى سازد من شما را به آن فرمان دادم، و آنچه که شما را از بهشت دور کرده و به آتش نزدیک مى کند، شما را از آن نهى کردم...»

و... چه راهنمایى بهتر از قرآن، در این زمینه!

پس راه ورود به بهشت را هم از قرآن کریم بیاموزیم.

درهاى جهنّم

با ملاحظه آیات قرآن، و بررسى آیاتى که براى جمعیّت ها و افرادى وعده آتش مى دهد، مى توان پى برد که «درهاى جهنّم» کدام است...[1]

وعده هاى آتش در قرآن براى افراد زیر بیان شده است:

کافران، تکذیب کنندگان آیات خدا، مستکبرین، زراندوزان که انفاق نمى کنند، ستمگران، منافقین، مشرکین، و... کسانى دیگر.

همچنین در آیات، بهشت را براى کسانى همچون: «صابرین»، «متّقین»، «عمل کنندگان»، «شهیدان»، «توکل کنندگان» و «مطیعان خدا و رسول» و... بیان کرده است.

براى بسته شدن درهاى جهنّم به روى خود، باید از «کفر» و «استکبار» و «زراندوزى» و «احتکار» و «گرانفروشى» و «تکذیب آیات و انبیاء»، دورى کرد.

هرگناه، درى به دوزخ است، و هر طاعت، بابى به سوى بهشت برین.

پس... اى خدا! جنّت به «بها» مى دهى، نه به «بهانه».

گنهکاران و شرک آلودگان و ظالمین را به دوزخ مى فرستى.

آتش دوزخ، فراورده اى است از اعمال خود ما... عذاب جهنّم همه دستاورد عصیانها و نافرمانیهاى بندگان است...«بِما کَسَبَتْ اَیدیهِم» است.

در خدمت قرآن بودن

در حدیث نبوى است:

«نَوِّرُوا بُیُوتَکُم بِتِلاوَةِ القُرآن»...[2]

خانه هاى خود را با تلاوت وقرائت قرآن، روشن کنید.

قرآن، پیام آسمانى توحید و مرامنامه عملى یک مسلمان است،

مجموعه سخنان خداوند و وحى الهى است،

دستورالعمل امّت اسلامى و قانون زندگى و اندیشه، کتاب علم و فقه و فکر، کتاب بشارت و انذار، کتاب جهاد و اجتهاد است.

قصّه آموزنده و عبرت انگیز دارد،

شفاى دلها وفروغ جانهاوروشنى بخش اندیشه هاست،

کتاب الهام و اشراق و معرفت و شناخت است،

پیام همیشه زنده آسمانى و سروش جاویدان و مشعل حیاتبخش است،

باید آن را خواند، فهمید و عمل کرد و بر سرگذاشت و نصب العین قرار داد.

اگر دلداده اهل وفایى

گر از اهل صفاى مصطفایى

اگر صبح و مسا جویاى فیضى

اگرهمدل، اگر همراز مایى

بیا تا روز و شب قرآن بخوانیم

که دل گیرد ز نورش روشنایى

صداى بال جبریل است گویا

تلاوتهاى آیات خدایى[3]

در حدیث است:

اگرمى خواهید خداوند با شما سخن بگوید، قرآن تلاوت کنید، و اگر مى خواهید شما با خدا گفتگو کنید، نماز بخوانید.

اداى نماز و تلاوت قرآن، نقش رابط بین خالق و مخلوق و عبد و مولى را ایفا مى کند. جفاى به قرآن است اگر روزها بر ما بگذرد و ما این کتاب مقدس را پیش چشم خود نگشاییم و گوش جان به پند خـدایى آن ندهیم. در ماه رمضان که توصیه به تلاوت قرآن شده، باید بر قرآن خوانى خود بیفزاییم.[4]

به قرآن ستم کرده ایم اگر در «رمضان» که بهار قرآن است، با قرآن انس کمترى داشته و به سراغش نرویم.

باید در خدمت قرآن بود و تا مى توان قرآن خواند.[5]

قرآن، کتاب همیشه است ، کتاب همه جا و کتاب همه است ،هرکس به فراخور استعدادش، به قدر ظرفیّتش، به اندازه کشش ذهنى و قدرت درک و فهمش از این «پیام» بهره مى گیرد.

قرآن، ـ بفرموده امام صادق علیه السلام ـ «همیشه شاداب و زنده است و نزد هر قومى با طراوت است، زیرا براى قوم خاص و نسل معیّن و زمان خاصّى قرار داده نشده بلکه کتاب همه و همیشه است و تا قیامت، شاداب و زنده است...»[6]

پس باید از خدا توفیق «تلاوت» آن را در این ماه خواست، تا فاصله ما از قرآن، کمتر شود و در ماه رمضان که بهار قرآن است،[7] دل و جان بهارى شود.

آرام بخش دلها

نیایش و نیازمان را با خدایى مطرح کرده ایم که در دلهاى مؤمنین، آرامش و وقار را نازل مى کند.

دلى که به یاد خدا باشد، از «اطمینان» و «سکون» برخوردار است،

قلبى که با نور حق روشن شده باشد، از اضطراب و وحشت و نگرانى و ترس و یأس، دور است.

اضطراب هاى درونى، از ابهام آینده است، از نامعلومى وضعیّت، از بلاتکلیفى، از سر درگمى، از «شکّ» و «دیرباورى» است.

امّا مؤمن، به خاطر ایمان، و صدق و اخلاصش، داراى «یقین» است.

«یقین» هم آرام بخش است. «ایمان» هم، اطمینان مى آورد.

و «عقیده توحیدى» مایه سکینه و وقار است. خداوند، این آرامش را در دل مؤمنین فرود مى آورد: «هُوَ الَّذى اَنزَلَ السَّکینَةَ فى قُلُوبِ المُؤمِنینَ...»[8]

از خدا بخواهیم آن دریا دلى را، آن آرامش خاطر و یقین و «سکون» را.


[1] ـ قرآن براى دوزخ هفت در بیان مى کند که بخشى از دوزخیان سهم هریک از آن درهایند: «لَها سَبعَةُ أبوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنهُم جُزءٌ مَقسُومٌ»

حجر، آیه 44.

[2] ـ بحارالأنوار، ج 89 ص 200.

[3] ـ برگ و بار، جواد محدثى، ص 236.

[4] ـ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: أکِثروا فیه من تلاوة القرآن شهراللّه ، ص 192.

[5] ـ فَاقرؤا ماتیسّر مِن القرآن مزّمل، آیه 20.

[6] ـ اِنّ اللّه تبارک و تعالى لم یجعله لزمانِ دونَ زمانٍ ولا لِناسٍ دونَ ناسٍ، فهو فى کلّ زمانٍ جدیدٌ و عندَ کّل قومٍ غَضٌّ الى یوم القیامة جامع الاخبار و الاثار، ج 1 ص 169.

[7] ـ لِکّل شى ءٍ ربیعٌ و رَبیعُ القرآنِ شهرُ رمضان امام باقر علیه السلام،کافى2/630.

[8] ـ فتح، آیه 4.

منبع : سینای نیاز ؛ جواد محدثی
۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۴:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
أَللّـهُمَّ وَفِّرْ فیهِ حَظّى مِنْ بَرَکاتِهِ وَ سَهِّـلْ سَبـیلى اِلـى خَـیْراتِهِ وَ لا تَحْرِمْنى قَبُولَ حَسَنـاتِهِ یا هادِیاً اِلَى الْحَقِّ الْمُبینِ.
«خدایا در این روز، بهره ام را از برکاتش فراوان گردان، و راهم را به خیرات آن آسان ساز، و از پذیرفته شدن حسناتش محرومم مکن، اى راهنما به سوى حقِّ آشکار».
شرح دعا

گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟

عیساى مسیح علیه السلام گفته است:

«زراعت، در زمین هموار مى روید، نه بر صخره و دشت بلند، حکمت هم چنین است، حکمت، در قلب انسان متواضع، آباد مى شود، ولى در دلهاى کبرآلود، به آبادانى نمى رسد.

مگر نمى دانید کسى که سرش را تا سقف بلند کند، سرش شکافته مى شود (در برخورد با سقف)، امّا آنکه سرش را از سقف پایین بگیرد، از سایه اش سود مى برد.

تواضع نیز چنین است، هرکه براى خدا فروتنى نکند، خدا پایینش مى کشد،

امّا آنکس که بخاطر خدا «تواضع» کند،

خداوند بالا برده، رفعتش مى بخشد...».

آرى... فیض، از مبدأ رحمانیت و سرچشمه فیّاض الهى مى جوشد و رحمت فراوان و واسع پروردگار همه جا گیر است، لیکن انسان باید آمادگى کسب فیض را بیابد و چنان نباشد که تا سرچشمه برود و تشنه برگردد، یا بر سر گنج، گرسنه بخوابد، یا از درگاه کریم، محروم برگردد، یا به کم قناعت کند، یا در درخشش خورشید، خفاش وار به ظلمت پناه برد.

در هر صورت، خداوند، فیّاض است و کرم، کار اوست،

دوست دارد بندگانش را بنوازد و عطا کند،

دوست دارد خواستاران، بر سر سفره عطایش بنشینند و از «برکات» این ماه، «حظّ» فراوان برند.

زیانکار، آنکه از این خرمن کم بردارد،

و غافل، آنکه به اندک، راضى شود.

از خدا بخواهیم بهره ما را از برکاتش افزون کند، چرا که از جانب او، بخلى نیست و هرچه بیشتر عطا کند، چیزى از او کم نمى شود. این بسته به همّت ماست که از او چه بخواهیم و چه اندازه بخواهیم، او هم به همّت و بلند نظرى ما مى نگرد. هرچه بلندنظرتر باشیم و همّتمان در خواستن برکت و بهره از خدا بیشتر باشد، این نشانه معرفت و شناخت افزون تر ماست و هرکس خدا را بهتر بشناسد، بیشتر دوستش مى دارد و هرکه خـدا را دوست بدارد، خدا هم به او محبّت مى کند: «یُحِبُّهُم وَیُحِبُّونَهُ». (مائده، آیه 54)

این محبت متقابل، ارزش بزرگى است که دست یافتن به آن، کار هرکس نیست.

از لطف عمیم و کرم گسترده حق، باید بیشتر خواست، که محرومیّت درد بزرگى است...

راه آسان و هموار

رسیدن به خیرات این ماه، گذر از گردنه هاى صعب العبورى را در پیش دارد. باید با بسیارى نیروها و غرایز، دست و پنجه نرم کرد، با هواهاى نفس مبارزه نمود، بر شهوات مهار تقوا زد، بر غضب، لجام اختیار نهاد، دهان را از ناشایستى ها مهر کرد، شکم را از حرام، بازداشت، دیده را از گناه پوشاند، دست را از خطا نگه داشت و...

اینها همه مقدّمه است تا به «تقوا» برسیم.

«تقوا»، همان خصلت نیک و فضیلت ارزنده اى است که در پیامد روزه مطرح شده و خداوند، انگیزه واجب کردن روزه را، رسیدن مؤمنان به تقوا دانسته است و در قرآن کریم آمده است: «بر شما هم ـ همانندِ پیشینیان شما ـ روزه لازم و واجب شد، در روزهایى خاص، شاید که به تقوا برسید» [1]... آرى، شاید!

و اگر به تقوا برسیم، مصونیّت از گناه خواهیم یافت.

دست و دیده و چشم و نگاهمان در اختیار «عقل» و دین خواهد بود. زبان و گوشمان، مطیع فرمان حق خواهد شد،

عفـت و پـاکى، در دلمان و در زندگیـمان، خانه خـواهد کرد،

اهل انفاق و ایثار و مواسات با برادران دینى خواهیم گشت،

به جهاد و دفاع و امر به معروف و نهى از منکر خواهیم پرداخت،

از مال و جان خویش، در راه محرومان، مایه خواهیم گذاشت،

گرسنگان را سیر کرده، برهنگان را خواهیم پوشاند،

شب زنده دارانى خداترس و متهجّدانى خاشع خواهیم بود،

تلاشگرانى صادق و مردم دوست خواهیم شد،

اهل «ذکر» و «تهجّد» و «تلاوت قرآن» خواهیم گشت،

نماز و نیاز و رازمان، همه با روح و معنویّت خواهد شد.

اینها همه، احتیاج به هموار شدن راه، برطرف شدن موانع، رفع مشکلات، و در یک کلمه «تسهیل سبیل» دارد.

آن آسان شدن راه براى رسیدن به این مقصودها چه مى خواهد؟

هشیارى، سخاوت، ایثار، جهاد با نفس، کنار گذاشتن تنبلى و سستى، رهاکردن خودخواهى و تن پرورى، آزاد شدن از وابستگى و رها گشتن از تعلّقات دنیایى، و... بالأخره:... «توفیق الهى»

تا چه قبول افتد و چه در نظر آید!

از ما عبادت کردن، نماز خواندن، روزه گرفتن، و از خدا، پذیرفتن و قبول کردن!...

اگر یک «طاعت»، از روى صدق و اخلاص به جاى آوریم و خداوند آن را از ما بپذیرد، براى ما بس است. ولى خداوند، از چه کسى مى پذیرد؟ ـ از متّقین ـ


(اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّه ُ مِنَ المُتَّقین: خداوند، تنها از تقوا پیشگان مى پذیرد.)[2]

به قول خواجه عبداللّه :

«کار، نه با حسن عمل است،

کار، در «قبول» ازل است!...»

اگر طاعت و عباداتمان مورد قبول درگاهش قرار نگیرد، رنجى بیهوده و تلاشى بى ثمر کرده ایم.

آنچه باعث قبولى است، «اخلاص» است.

کار براى خدا کردن، نه براى خود کردن، و نه براى خلق کردن، نه بخاطر پسند مردم و جلب و جاهت و کسب اعتبار!... که در آن صورت، موجب محرومیت از قبول حسنات است و چه زیانى از این بالاتر؟!...

این نیاز را از خدایى خواسته ایم که رهنماست، رهنما به سوى حق آشکار، و خود ذات خداوند، روشنترین حق و آشکارترین چهره عظمت و هستى است. به قول هاتف اصفهانى:

یار، بى پرده از در و دیوار

در تجلّى است یا اولى الأبصار

گر ز ظلماتِ خود رهى، بینى

همه عالم، مشارق الأنوار

اى واقف اسرار ضمیر همه کس

در حالت عجز، دستگیر همه کس

از هر گنهم توبه ده و عذرپذیر

اى توبه ده و عذرپذیر همه کس



[1] ـ بقره، آیه 183.

[2] ـ مائده، آیه 27.

منبع : سینای نیاز ؛ جواد محدثی
۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۳:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
أَللّـهُمَّ نَبِّهْنى فیهِ لِبَرَکاتِ أَسْحارِهِ وَ نَـوِّرْ فـیهِ قَـلْبى بِضیـآءِ أَنْـوارِهِ وَ خُذْ بِکُلِّ أَعْضآئى اِلَى اتِّباعِ آثارِهِ بِنُورِکَ یا مُنَـوِّرَ قُـلُوبِ الْعارِفینَ.
«خدایا مرا در این ماه، نسبت به برکت هاى سحرهایش، متنبّه و بیدار گردان، و دلم را به روشنى فروغ سحرگاهانش، روشن ساز، و تمام اعضا و جوارحم را براى پیروى از آثار برکات این ماه مسخّر فرما، به حق پرتو ذاتت، اى روشنى بخش دلهاى عارفان!...».
شرح عا

در نگاه روشن شب زنده داران

اگر لذّتِ ترک لذّت بدانى

دگر لذّت نفس، لذّت نخوانى

هزاران در، از خلق، برخود ببندى

گرت باز باشد درى آسمانى

سفرهاى عِلوى کند مرغ جانت

گر از چنبر آز، بازش رهانى

چنان مى روى، ساکن و خواب درسر

که مى ترسم از کاروان، بازمانى

نصیحت همین است جان برادر

که اوقات، ضایع مکن، تا توانى

کاروانى از نور، روان است، به سرعت برق مى گذرد، به تابندگى خورشید، به سرشارى چشمه ساران، به برکت رمضان... و فقط یک «لحظه» بیدارى، کار عمرى را مى سازد، و یک «آن» توجّه، برکتهاى سالیان را به همراه دارد.

آنچه لازم است، «توجّه» است، و هشیارى!

«انتباه» است و بیدارى و درک «لحظات اللّه ».

گرفتن آن برق هاى معنوى، و نفوذ دادن در رگهاى جان است و عمل کردن به رهنمود قرآنى که: «وَبِالأسحارِ هُم یَستَغفِرُونَ».[1]

سحرهاى رمضان، همه برکت است.

«برکت»، یعنى خیرفراوان و نیکى جاودان،

«برکت»، ارزشهاى ماندگار است،

آنکه خواب را در دیدگانش مى شکند و چند مشت از آب بیدارى به صورت مى زند، خواب را از چشم خویش گرفته، و بیدارى را در آن مى نشاند، آشناى با برکات سحرگاهى است.

آنکه کام را با یاد خدا شیرین مى کند و دل را با ذکر حق، آرامش مى بخشد و صورت را در برابر پرتو معارف قرآن و معنویات رمضان مى گیرد، و دست و زبانش را خدایى مى کند،

آنکه از بستر گرم و نرم خواب ناز برمى خیزد،

و شب تار را، با زمزمه مناجات، با نواى نیایش، با فروغ دیدار، با روشنایى حضور...روشن مى کند، او، به برکات سحر دست یافته است.

چنین سحرخیزى، اراده اش تقویت مى گردد، از روزمرّگى مى رهد و عادت هر روزه را مى شکند.

«برکات اسحار» چه مى خواهى باشد؟!

اگر آن «تنبّه» و هشیارى را داشته باشى، سحرهاى رمضان، همه نور است و همه ضیاء، و بنده، مفتون جلوه اللّه است و سرگشته جذباتِ حق!

مشتاق تو در کویت، از شوق تو سرگردان

از خلق خدا گشته، خرسند به خلقانها

از سوز جگر چشمى، چون حلقه گوهرها

وز آتش دل گاهى، چون رشته مرجانها

دلى ز«بارقه» روشن

بى شک، رمضان، ماه نور و روشنایى است.

ماه تجلّى بیشتر خداوند بر کائنات، ماهى است که «شب قدر» را در دامن دارد. شبى که بیداردلان بیدار دیده، طاعتى افزون تر و نیایشى عاشقانه تر دارند.

شبى که بصیران، آن را «زنده» نگه مى دارند، با یاد خدا، با مناجات و دعا، با تلاوت قرآن، با نماز شب، با اشگ، با خون، با سوختن، گداختن، رفتن، رسیدن، وصال!

در شبها و سحرهاى این ماه نورانى، لحظه ها تابندگى خاصّى دارند، زبان ها، عطر «ذکر» دارند و بوى «خدا» مى دهند. دستها، بوى تسبیح دارند و استغفار و «مصحف».

باید دل را به روى این خورشید گرفت، باید دریچه اى از جهان نور به تاریکخانه قلب گشود، باید شوق پرواز داشت و فیض دیدار را آرزو کرد، باید قلب را از آلودگیهاى کبر، منیّت، خودخواهى، هوى پرستى، هوس رانى، کینه توزى، غرور و ریا، پاک کرد، تا جلوه هایى از تواضع، خداجویى، اخلاص، عفو، عبودیّت، خشیت و خشوع، خوف و رجا و خضوع، بر آن بتابد.

چشم دل باز کن که جان بینى

آنچه نادیدنى است آن بینى

در فراز دوّم نیایش امروز، از خداوند «نورانیّت قلب» را خواسته ایم.

آرى...قلب هم تیره مى شود، از «گناه»،

تاریک و بى فروغ مى شود... از «غفلت»

سرد و ظلمانى مى شود...از «نفس پرستى».

از دیگر سو، «روشندلى»، موهبتى است بزرگ که اگر خدا لطف کند و دست نوازش بر سر بنده بکشد و بارقه اى از فروغهاى جاودان و ابدى حیات و معنویّت بر دلش بتاباند، همه عمر زنده گردد، به حیاتِ آدمیّت!...

و عجیب دنیایى است دنیاى «دل»، با ویژگیها و اوصاف عجیب! دل آزرده، دلسوخته، دل آشفته، دل آگاه، دلبسته، دل افسرده، دلشکسته، دلشاد، دلخوش، دلخون، دلداده، دل مرده، دلتنگ، دل گرفته و...

همچنین تنگدل، سنگدل، تیره دل، روشندل، پاکدل، بیماردل، شوریده دل، سیه دل، بیداردل، خرّم دل، و...[2]

این ترکیبات ادبى، نشان دهنده دنیاى شگفت و تو در توى قلب انسان است. چه خوب که انسان توفیق یابد از تیره دلى به روشندلى برسد، و از دلمردگى، به زنده دلى، و از بیماردلى به بیداردلى...

آرى...نور قلب، با آگاهى است، با بصیرت و معرفت است، با یقین و ایمان است، با اطمینان و ذکر است.

«تن» در خدمت «جان»

سوّمین خواسته امروز، آن است که تمام اعضاء و جوارح، در استخدام «برکات سحر» و فروغ رمضان باشد و این، در صورتى میسّر است که:

«زبان» بر گفتن حق و یاد خدا و ترک زشتى ها بگردد،

«گوش» راهى براى ورود حکمت، به خانه دل شود،

«چشم»، به روى حرام و ناروا بسته باشد،

«پا»، به سوى ناروا و گناه نرود،

«دست» به ستم گشوده نگشته و به حرام دراز نشود،

«شکم»، انبار حرام و کانون حرص نگردد،

چه چیزى جز «تقوا» و پرهیزکارى مى تواند رعایت این حقوق را در اعضا و اندام تضمین کند؟!

هریک از اعضا بر ما حقّى دارد و ما موظّفیم به رعایت آنها.

اگر لحظه اى دست و پا و چشم و گوش و زبان را به حال خود رها کنیم و زیرپوششى از خداترسى و حفاظى از ایمان و نگهبانى از «خوف» قرار ندهیم، همین اندام و اعضا که مى توانند عامل رشد و وسیله سعادت گردند، به ابزار تباهى و اسباب سقوط تبدیل مى گردند و به قول معروف:

به جاى آنکه قاتق نان شوند، قاتل جان مى گردند و به جاى آنکه بسازند، مى سوزند، و به جاى آباد کردن، ویران مى کنند و به جاى «عروج» دادن، به «هبوط» و «سقوط» مى کشند.

رمضان یک راه رشد است و سحرها، یک چراغ راهنماست.

دعاها، عامل رشد و نمازها، وسیله قرب است.

شب زنده دارى ها، احیاگر جان است و «کفّ نفس»ها، عامل بالندگى اراده در جهت خدایى و دور شدن از وادى حیوانیت.

از خداوند بخواهیم، بار دیگر و چندبار، که نسبت به برکتهاى سحرها، بیدارى عطا کند و از فروغ این ماه بر دلهایمان بتاباند و اعضایمان را در استخدام پیروى از آثار این برکت ها و فروغهاى جاودانه، بکار گیرد، از خدایى که نور است، و روشنى بخش دلهاى عارفان است.

یارب دل پاک و جان آگاهم ده

آه شب و گریه سحرگاهم ده

در راه خود، اوّل زخودم بى خود کن

بى خود چوشدم، زخود به خود راهم ده



[1] ـ ذاریات، آیه 18.

[2] ـ در حدیث است: چشم بى اشک نشانه قساوت دل است و قساوت دلهم پیامد گناه است: ما جَفّتِ الدُّمُوع اِلاّ لِقَسوَةِ القُلوبِ و ما قَسَتِ القلوبُ الاّ لِکثرةِ الذّنوب میزان الحکمه، ج 5 ص 239.

منبع : سینای نیاز ؛ جواد محدثی
۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۴:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
أَللّـهُمَّ اهْدِنى فیهِ لِصالِحِ الاَْعْـمالِ وَ اقْـضِ لى فیهِ الْحَـوآئِجَ وَ الآمـالَ یا مَنْ لایَحْتاجُ اِلَى التَّفْسیرِ وَ السُّؤالِ یا عالِماً بِما فى صُـدُورِ الْعالَـمینَ صَلِّ عَلى مُحَـمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِـرینَ.
«خدایا مرا امروز به کارهاى شایسته راهنمایى کن، و حاجتها و آرزوهایم را برآور، اى که به تفسیر و سؤال بندگان نیاز ندارى، و از آنچه درون سینه جهانیان نهفته است آگاهى، بر پیامبر و دودمان پاک او دورد فرست».

شرح دعا

عمل صالح چیست؟

خواسته نخستین امروز، راه یابى به «اعمال صالح» است.

«صالحات»، یعنى کارهاى خوب، شایسته، بجا، مفید و مؤثّر.

هر عمل خوبى، صالح نیست. اعمال خوبِ رو به نتیجه، «صالحات» است. عمل صالح آن است که فرد و اجتماع را براى رسیدن به سعادت، آماده و نزدیک کند.

عمل صالح چند خصوصیت دارد:

1 ـ از «ایمان»، هرگز جدا نیست.

2 ـ حرکت و کارى است که آگاهانه و از روى شعور و ادراک باشد.

3 ـ جهت خدایى دارد و به قصد تقرب به خدا انجام مى گیرد.

4 ـ اثربخش است و لغو و بیهودگى در آن نیست.

5 ـ درحدّ قدرت و امکانات عمل کننده است.

6 ـ متناسب، بموقع و شایسته است (یعنى در رابطه با نیازها وشرایط خاص زمانى ومکانى، انتخاب وعمل مى شود).

7 ـ جهت اجتماعى و رنگ خدایى دارد، یعنى از خود محورى و خودخواهى دور است و در جهت اجتماع و در راه خداست.

پس، ایمان حقیقى، با شناخت نیازها، امکانات، وسایل کار، جهت، ارزیابى موقعیّت، «عمل صالح» را نتیجه مى دهد که سودمند و بجا باشد و با در نظر گرفتن «اولویّت»ها انجام گیرد.

آنچه در «عمل اسلامى» ارزش آفرین است، زمینه عمل، انگیزه و چهارچوب آن و نیّت است، نه تنها منافع و سود حاصل از آن.

خدا باید بصیرت دهد تا کار بجا وشایسته انجام دهیم.

و ما را امروز، به «عمل صالح»، «هدایت» کند.

خواسته بعد، برآورده شدن حاجتها و تأمین نیازها و تحقّق آمال و آرزوهاست. تأمین این خواسته هم از قدرت لایزال الهى برمى آید.

درسى از خداشناسى

دو نیاز و خواسته امروز را از خداوند خواسته ایم.

در دعاى امروز، به دو صفت از اوصاف پروردگار اشاره شده است، که معرفت آموز است. هر دو صفت، در زمینه «آگاهى» خداست.

هم به نیازمان آگاهست، هم به رازهاى نهفته درون سینه هامان.

در دعا کردن و حاجت خواستن، در ارتباط با خدا، نیازى به گفتن نیست، امّا خواستن ما مطلوب اوست.

خداوند، آن قدر کریم است که حاجتى به سؤال نیست. و چنان آگاه، که نیازى به شرح و تفصیل نیست.

او زبان حالمان را مى داند، و زبان قالمان را هم مى شنود، و از راز سینه مان هم آگاه است.

 

در دعایى داریم:

«إلهى... کَفى عِلمُک عَنِ المَقال، وَکَفى کَرَمُک عَنِ السُّؤال».

مهمّ آن است که در محور حقّ، حرکت کنیم و در شعاع «ولایت اللّه » قرار گیریم،

آنگاه... کارها خود، رو به راه است و نظر خداوند، دستگیر سالکان.

به گفته خواجه عبداللّه انصارى:

«الهى!... ابوجهل را از کعبه مى آرى و ابراهیم را از بتخانه.

چون کار به عنایتست، چه جاى بهانه؟!...

ما را هم از دوستان شُمر،... نه بیگانه»!

وقتى سر و کارمان با چنین خدایى است که:

هم نامه نانوشته مى خواند، هم رازهاى نهفته مى داند،

هم از نیّت ها و خلجانات ذهنى و خاطرات قلبى آگاهى دارد،

این شناخت، تعهّدزا و عمل آفرین است، چرا که جهان، جهان حساب است و آخرت، «یوم الدّین» و روز جزاست،

بهشتیان، با رهتوشه عمل صالح به بهشت مى روند.

و دوزخیان، با بار گناه، راهى جهنم مى شوند.

پس باید از خدا خواست که حاجتمان را برآورد، و آمالمان را تحقّق بخشد و به انجامِ «اعمال صالح» توفیقمان داده، هدایتمان کند.

منبع : سینای نیاز ؛ جواد محدثی
۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۵:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ طاعَةَ الْخاشِعینَ وَاشْرَحْ فیهِ صَدْرى بِاِنابَةِالْمُخْبِتینَ بِاَمانِکَ یا اَمانَ الْخاَّئِفینَ

خدایا فرمانبردارى فروتنان را در این ماه روزى من گردان و بگشا سینه ام را براى بازگشتن بسویت همانند بازگشتن خاشعان به امان بخشیت اى امان بخش

ترسناکان

۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۶:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر



نرم افزار کاربردی قرآن پژوهی الانوار را از بخش دانلود ها دریافت نمایید
۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۶:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

طلوع خورشید در خانه وحی

در سال سوم هجرت و در شب نیمه ماه رمضان ـ که بهترین ماه های خداست ـ خانه امیرالمؤمنین و فاطمه علیهماالسلام میزبان قدوم مولود مبارکی شد که شادی را با خود به خانه وحی آورد. در این شب فرخنده، سبط اکبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، حضرت امام حسن علیه السلام چشم به جهان گشود و شهر مدینه را غرق نور کرد.

مژده میلاد

هنگامی که امام حسن علیه السلام به دنیا آمد رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در سفر بودند و امیرالمؤمنین و فاطمه علیه السلام چشم به راه بازگشت. ایشان پیامبر پس از مراجعت از سفر، طبق معمول ابتدا به خانه فاطمه علیهاالسلام وارد شد. هنگامی که خبر تولد نوزاد را به ایشان دادند، شادمانی وجود حضرت را فرا گرفت.

نام گذاری کودک

هنگامی که کودک را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آوردند، حضرت رو به علی علیه السلام کرده، فرمود: «آیا او را نام گذاری کرده ای؟» عرض کرد: «من در نام گذاری وی بر شما پیشی نمی گیرم». رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «من هم در نام گذاری بر خداوند سبقت نمی جویم». در این هنگام جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوی خدای متعال به وی تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: «خداوند تو را فرمان داده که نام پسر هارون، «شبر» را بر او بگذاری». حضرت فرمود: «زبان من عربی است». جبرئیل عرض کرد: نامش را «حسن» بگذار و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم او را «حسن» نامید.

شرافت نسب

حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام اولین مولودی است که از نظر شرافت نسب هیچ کسی به پای او نمی رسد. جد بزرگوارش پیامبر و خاتم الانبیا، پدر گرامی اش اولین امام و سیدالاوصیا، و مادر مکرمش، صدیقه اطهر سیدة النساست. هیچ کس قبل از امام حسن علیه السلام دارای چنین شرافت نسب و خاندانی نبوده است. او در مکتب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام رشد یافت و در دامان برترین زنان عالم، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، بزرگ شد.

کنیه و القاب حضرت

کنیه آن حضرت «ابومحمد» بوده است. جد بزرگوارش او را «ابومحمد» خطاب می نمود و کنیه دیگری برای آن حضرت ذکر نشده است.

اما برخی از القاب آن حضرت بدین شرح است: زکیّ، مجتبی، سیّد، تقی، نقی، طیّب، ولی و برّ مشهورترین این القاب، مجتبی و تقی است و نیز سیّد، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم امام حسن علیه السلام را بدان ملقب فرموده اند.

ریحانه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم

می توان گفت بهترین و شادترین دوران زندگانی امام حسن علیه السلام همان دورانی است که با رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم گذشت. امام حسن علیه السلام حدود هفت سال و شش ماه از عمر شریفش را در کنار جد بزرگوارش سپری نمود و از محبت های بی دریغ و بسیار ایشان بهره برد. علاقه و محبت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به حسن و حسین علیه السلام به جایی رسیده بود که آن دو کودک را «ریحانه» می خواند و در جواب یکی از صحابه که عرض کرد: «ای رسول خدا، آیا ایشان را دوست داری؟»، فرمود: «چگونه ایشان را دوست ندارم این دو تن گل های خوش بوی من از دنیا هستند و من آن دو را می بویم»، و همین مضمون را درباره امام حسن علیه السلام فرمودند: «به راستی که او گل خوش بوی من در دنیاست و به راستی که این پسر من سیّد و آقاست».

شأن و مقام امام حسن علیه السلام در کودکی

بزرگی منش و سترگی روح آن امام، چندان بود که پیامبر ارجمند اسلام صلی الله علیه و آله وسلم او را با کمی سن، در برخی از عهدنامه ها گواه می گرفت. آن گاه که پیامبر به امر خدا، با اهل نجران، به مباهله برخاست، امام حسن و امام حسین و حضرت علی و فاطمه علیهاالسلام را نیز به فرمان خدای، همراه خویش برد و آیه تطهیر در پاک دامنی آن گرامیان فرود آمد.

شباهت به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم

حضرت امام حسن علیه السلام از نظر صورت و سیرت در بین ائمه اطهار علیه السلام شبیه ترین آنان به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم است. وقتی امام حسن علیه السلام به دنیا آمد شباهت بسیاری به جد بزرگوارش داشت و این شباهت بعدها در چهره، رفتار و گفتار آن حضرت بیشتر نمایان شد. علاوه بر چهره جذاب و نورانی، راه رفتن و صحبت کردن حضرت نیز مانند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بود. حُسنِ خلق، کرامت، جوان مردی، یتیم نوازی و دیگر سجایای اخلاقی را نیز آن حضرت از جدّ گرامی اش به ارث برده بود. شیخ مفید در کتاب معروف خود، ارشاد، آورده است: «و حسن علیه السلام چنان بود که از نظر خلقت و سیرت و سیادت شبیه ترین مردم به رسول خدا بود».

آقای جوانان اهل بهشت

در روایات بسیاری نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به امام حسن و امام حسین علیه السلام محبت فراوان داشت و می فرمود که آن دو سید جوانان اهل بهشت هستند. هم چنین در روایتی آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «هرکس دوست دارد به آقای جوانان اهل بهشت بنگرد، به حسن بنگرد». و این گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز مشهور است که فرمود: «اهل بهشت همگی جوان هستند» و این تذکر پیامبر به این دلیل است که عده ای فکر نکنند که برای پیران اهل بهشت نیز سیّد و آقایی خواهد بود. چنان که امام جواد علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند، در بهشت پیری وجود ندارد؛ بلکه همگی جوان هستند».

فضایل امام حسن علیه السلام در کلام امام سجاد علیه السلام

امام سجاد علیه السلام می فرمایند: حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام در زمان خود از همه عابدتر، زاهدتر و با فضیلت تر بود و هرگاه حج می رفت، پیاده، و چه بسا پابرهنه می رفت و هرگاه مرگ را به خاطر می آورد می گریست، و هرگاه رستاخیز و زنده شدن را از نظر می گذراند، اشک از دیده می ریخت و هرگاه گذر از صراط را در اندیشه می آورد، گریان می شد... و هرگاه به نماز بر می خاست، تنش در برابر خداوند عزوجل به لرزه می افتاد و هرگاه بهشت و دوزخ را به یاد می آورد چونان مار گزیده بی تابی می کرد و از خداوند، بهشت را طلب می کرد و از آتش دوزخ به او پناه می برد. او هرگاه عبارت «یا ایّهاالذین امنوا» را از قرآن می خواند، می گفت: «لبیک اللهم لبیک».

پرهیزگاری امام حسن علیه السلام

امام حسن علیه السلام توجهی ویژه به خداوند داشت. آثار این توجه را گاه از چهره او به هنگام وضو درمی یافتند: چون وضو می گرفت رنگ می باخت و به لرزه می افتاد. می پرسیدند که چرا چنین می شوی؟ می فرمود: «آن را که در پیشگاه خدا می ایستد جز این سزاوار نیست». از امام ششم علیه السلام نقل می کنند که فرمود: «امام حسن علیه السلام هم عابدترین مردمان زمان خویش بود و هم با فضیلت ترین. چون به یاد مرگ و... رستاخیز می افتاد. آن قدر می گریست تا بی حال می شد. پیاده و گاه پابرهنه، 25 بار به خانه خدا رفت».

شجاعت امام حسن علیه السلام

در بیان شجاعت امام حسن علیه السلام همین بس که او تربیت یافته شیر خدا، علی علیه السلام است که در جنگ ها به دشمن پشت نمی کرد و تا دشمن را به هلاکت نمی رساند، از پای نمی نشست. امام حسن علیه السلام نیز که از کودکی همراه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم جنگ ها دیده بود و از پدر جنگاوری آموخته بود، در پیکار بسیار دلاور بود.

بردباری امام علیه السلام

امام حسن علیه السلام بسیار بردبار و شکیبا بودند. این صفت حضرت در برخورد با مشکلات و مصائب و نیز در روبه رو شدن با جاهلان و دشمنان بسیار آشکار بود. مردی از اهل شام به تحریک معاویه امام علیه السلام را به باد دشنام گرفت. پس از این که آن مرد ساکت شد، امام علیه السلام او را سلام گفته، فرمودند: «به گمانم در این شهر غریب هستی. اگر نیازمند خانه هستی به تو منزل دهیم، و اگر نیاز به مالی داری آن را در اختیارت می کنیم. اگر گرسنه ای سیرت سازیم و اگر نیاز دیگری داری کمکت کنیم». مرد شامی از عمل زشت خود پشیمان شد و در حالی که می گریست گفت: «تو و پدرت نزد من مبغوض ترین مردم بودید و اینک محبوب ترین آنها هستید». و این گونه مردی جاهل و فریب خورده با برخورد حلیمانه امام حسن علیه السلام هدایت یافت و در جمع دوستان اهل بیت علیه السلام درآمد.

کرامت و بخشندگی امام علیه السلام

کرم و سخاوت امام حسن مجتبی علیه السلام به حدی بود که در روایت آمده است که هیچ گاه سائلی را رد نکرد و در برابر درخواست او «نه» نگفت. به همین دلیل است که او را «کریم آل طه» می خوانند.

هنگامی که به ایشان عرض شد: «چرا هیچ سائلی را رد نمی کنید؟» فرمود: «من سائل درگاه خدا و راغبِ پیشگاه اویم و شرم دارم که خود درخواست کننده باشم و سائلی را رد کنم». و نیز می فرمود: «بهترین روزهای جوانمرد روزی است که از او چیزی درخواست شود».

فروتنی همراه با سخاوت

روایت شده است که حسن بن علی علیه السلام بر گروهی از فقرا گذشت که تکه نان های بر زمین نهاده و گرد یکدیگر نشسته بودند و از آن برمی داشتند و می خوردند. این جماعت به امام علیه السلام گفتند: ای پسر دختر رسول خدا، بفرمایید. حضرت فرود آمد و فرمود: «خداوند مستکبران را دوست ندارد» و همراه آنان به خوردن نشست تا از خوردن دست کشیدند. سپس امام علیه السلام آنها را به مهمانی دعوت کرد و اطعامشان نمود و جامه شان بخشید. امام علیه السلام چون از این کار فراغت یافت، فرمود: «فضیلت و برتری از آنهاست؛ زیرا آنها جز آنچه ما را بدان اطعام کردند، نداشتند ولی ما بیش از آن چه دادیم، داریم». این مطلب فروتنی فراوان امام علیه السلام را نشان می دهد.

امام حسن علیه السلام در کلام مقام معظم رهبری(مدظله العالی)

اگر امام حسن علیه السلام صلح نمی کرد، تمام ارکان خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را از بین می بردند و کسی را باقی نمی گذاشتند که حافظ نظام ارزشیِ اصیلِ اسلام باشد. همه چیز به کلی از بین می رفت و ذکر اسلام برمی افتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمی رسید... امیدواریم خداوند به همه ما بصیرتی عنایت کند، تا بتوانیم این بزرگوار را بشناسیم و نگذاریم پرده جهالت و غبار بد شناختی که تا مدتها بر چهره آن بزرگوار بوده، باقی بماند؛ یعنی حقیقت را همه باید بفهمند و بدانند که صلح امام مجتبی علیه السلام همان قدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین علیه السلام ارزش داشت و همان قدر که آن شهادت به اسلام خدمت کرد، آن صلح هم همان قدر یا بیشتر به اسلام خدمت کرد».

بوی بهشت

عجبا کار مسیحا کند این بوی نسیم بارالها، زکجا می رسد این لطف عمیم
عطر گیسوی پیمبر بود این بویْ مگر یا که از باغ بهشت آید و جنات نعیم
یا رب این معجزه ها از اثر مقدم کیست که چنین باد صبا زنده کند عظم رمیم
مگر از راه رسد شاه جوانان بهشت کاورد بوی بهشت از همه سو پیک نسیم
خاکیان غرق سرورند، چو آید به زمین گوشواری که مزیّن شد از او عرش عظیم
تا که نور «حسن» از منزل «زهرا» سر زد طور ثانی شده آن خانه به موسای کلیم
میزبان گشته خدا و، پی اتمام کرم شد به ماه رمضان جلوه گر آن نور قدیم
برتر از معجز شق القمر این جا بنگر کامد آن شمس ضحی، ماه خدا گشت دونیم
خال رخسار «حسن» نقطه «بسم اللّه» است خلق نیکوش بود معنی «رحمان» و «رحیم»
بحر حلم و کرمش را نبود پایانی چون که او مظهر اسماء «حلیم» است و «کریم»
نار نمرود اگر سرد شد از یمن خلیل به خدا مهر «حسن» سرد کند نار جحیم

بُعد معنوی انسان

همان طور که می دانیم انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است، ولی متأسفانه برخی از مردم می پندارند که فقط باید از بعد مادی و جسمی خویش محافظت کنند و بیشتر اندیشه و همت خود را مشغول امور مادی می کنند. برخی از افراد بدون توجه به اهمیت روان و بعد معنوی وجودشان، افکار آلوده و مسمومی را از طریق کتاب ها و فیلم های مضرّ و طرق دیگر در روان و ذهن خویش وارد می کنند و پرورش می دهند و در نتیجه روح آنها مریض می شود و گناه در نظر آنها زیبا، جلوه می کند و به میزان مسمومیّت روح، از مسائل معنوی، کم تر لذت می برند؛ در حالی که این افراد می توانند به یاری روش های مختلف، غذاهای مفیدی را برای روح خود فراهم کنند. خوش بختانه در دین مبین اسلام به این مسئله اهمیت فراوان داده شده است. امام حسن مجتبی علیه السلام در این باره می فرمایند: «تعجّب می کنم از کسانی که در غذای جسم خود فکر می کنند، ولی در امور معنوی و غذای جان خویش تعقّل نمی نمایند. شکم را از غذای زیان بار حفظ می کنند ولی باک ندارند که افکار پلیدی در روان آنها وارد شود».

زیبادوستی

حس زیبادوستی از نعمات بزرگ الهی است که از جانب خداوند بخشنده در وجود انسان به ودیعه نهاده شده است. این مسئله باید برای ما مسلمانان در هنگام نماز و حاضر شدن در پیشگاه الهی نمود بیشتری داشته باشد. پیشوایان دینی ما نیز حقیقتا در این زمینه الگوهای بسیار خوبی برای ما می باشند؛ چنانچه در روایتی آمده است که امام حسن مجتبی علیه السلام بهترین لباس های خود را در موقع نماز در بر می کرد. کسانی از آن حضرت سبب این کار را پرسش کردند. ایشان در جواب فرمودند: «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد». از این رو خود را در پیشگاه الهی زینت می کنم. خداوند امر فرموده که با زینت های خود در مساجد حاضر شوید.

استفاده صحیح از لحظات عمر

عمر انسان با سرعت در حال گذر است و انسان عاقل و با ایمان همیشه درصدد است که از لحظات عمر خود به خوبی استفاده کند؛ چرا که استفاده صحیح و بهینه از عمر برای انسان هم می تواند دارای خیر مادّی و هم دارای خیر معنوی و فراهم آوردن توشه آخرت باشد. همان طور که می دانیم یکی از سؤالهایی که در بدو ورود انسان به عالم برزخ از او پرسیده می شود، این است که عمر خود را در دنیا چگونه گذرانده است. کسی که در دنیا از فرصت های زندگی اش برای آبادسازی خانه ابدی استفاده نکرده و فقط به امور دنیوی زودگذر و زرق و برق غفلت زا و لذت های ناپایدار اهمیت داده است ضرر بزرگی را در آخرت متحمّل می شود. دراین باره امام حسن علیه السلام می فرمایند: از فرصت زندگی استفاده کن و از آنچه اکنون در دست داری برای منازلی که در پیش داری بهره بردار که افراد باایمان برای فردای خود از دنیا، زاد و توشه تهیه می کنند و افراد بی ایمان، تنها از آن لذت و کام روایی می خواهند.

فراگیری علم

در دنیای امروز اگر کسی نسبت به کسب علم بی توجه باشد، ضرر سنگینی را متحمّل می شود؛ چرا که انسان متعهّد با فراگیری دانش و به کارگیری صحیح آن افزون بر عقب نماندن از کسانی که از دانش خود در مسیر نادرست استفاده می کنند می توانند پادزهر مناسبی در مقابل اعمال غلط و زهرآلود آنها تهیه کند و به این ترتیب با خدمات ارزنده ای که به هم نوعان خود ارائه می دهد، از لحظات عمر خود نیز حداکثر استفاده را برای فراهم آوردن خیر دنیا و آخرت کسب می کند. روزی حضرت مجتبی علیه السلام فرزندان خود و فرزندان برادر خود را دعوت کرد و به آنان فرمود: «همه شما، کودکانِ اجتماعِ امروزید و امید می رود که بزرگان اجتماع فردا باشید. دانش بیاموزید و در کسب علم کوشش کنید و هرکدام که حافظه قوی ندارید و نمی توانید در مجلس درس، مطالب استاد را ضبط کنید، آنها را بنویسید و نوشته ها را در منزل نگاه داری نمایید تا در موقع لزوم به آن مراجعه کنید».

خیر خالص

امتحانات الهی برای انسان های مختلف متفاوت است. گاهی اراده خداوند موجب می شود که به برخی از انسان ها نعمت های فراوان عطا شود و اگر آنها در این زمان شکر پروردگار را آن طور که شایسته ذات اقدس اوست به جا بیاورند، از امتحان الهی سربلند بیرون می آیند وگرنه نتیجه این امتحان خوشایند نمی باشد. برخی دیگر از انسان ها با انواع مشکلات امتحان می شوند که در این حالت صبر در برابر بلا یا مصائب موجب پیروزی در این امتحان الهی می شود. امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمایند: «خیری که همراهش شر و بدی نیست عبارت است از سپاس برای نعمت و صبر در برابر مصائب است».

مشورت از دیدگاه امام حسن علیه السلام

در تعالیم اسلامی به مشورت کردن بسیار اهمیت داده شده است و ما را از خودسرانه تصمیم گرفتن نهی کرده اند؛ چرا که خودسرانه تصمیم گرفتن علاوه بر این که ما را از نظرات سازنده افراد آگاه محروم می کند، عواقب ناخوشایندی را به دنبال خواهد داشت. از سوی دیگر مشورت با افراد آگاه در کارهای مهم علاوه بر موفقیت در آن کار موجب هدایت انسان ها به کمال و رشد می شود و به این طریق راه درست برای افراد نمایان می شود. امام حسن مجتبی علیه السلام در این باره می فرمایند: «ثمره مشاوره، هدایت به کمال و رشد است» و در جای دیگر می فرمایند: «هیچ قومی مشورت نکردند جز این که راه خود را یافتند».

بردباری از دیدگاه امام حسن مجتبی علیه السلام

نفْس انسان مانند اسب سرکشی است که باید با تمام قدرت مهار شود وگرنه خسارات جبران ناپذیری را به انسان وارد می کند. یکی از مصادیق مهار نفس بردباری است که انسان در موقع غضب خشم خود را فرو برد. اگر آدمی از بردباری لازم برخوردار نباشد، نتیجه ناخوشایندی به بار می آید. امام حسن مجتبی علیه السلام بردباری را یکی از ابزارهای مهمّ تملک نفس معرفی کرده در تعریف بردباری می فرمایند: «بردباری عبارت است از فرو بردن خشم و تملّک نفس».

دوستی و دوست یابی

دوست خوب یکی از نعمات بزرگ الهی است که باید برای به دست آوردن آن حداکثر دقت لازم را به کار برد، به این ترتیب که فرد منتخب برای دوستی را در موقعیّت های مختلف، به خصوص هنگام سختی ها، بیازماییم و تا از خلوص دوستیِ او اطمینان پیدا نکرده ایم به او نباید اعتماد کنیم. امام حسن مجتبی علیه السلام در این باره به یکی از فرزندان خود می فرمایند: «پسر جان! با هیچ کس طرح دوستی نریز، جز این که از رفت و آمدها (و خصوصیات اخلاقی اش آگاه شوی و چون به دقت وارسی کردی با او بر اساس گذشت و برادری رفاقت کن».

شرط رسیدن به عظمت و بزرگی از دیدگاه امام حسن مجتبی علیه السلام

چه خوب است که ما انسان ها در زندگی روزمره خود گذشت و فداکاری را پیشه خود سازیم و از کم گذشت بودن و به رخ کشیدنِ لغزش های دیگران بپرهیزیم؛ چرا که این عمل زشت ترین عیوب می باشد. اگر فردی در زندگی دارای گذشت باشد، از نظر امام حسن مجتبی علیه السلام به عظمت و بزرگی می رسد؛ چنانچه در جواب کسی که از ایشان پرسیده بود عظمت و بزرگی در چیست؟ فرموده بودند: «عظمت و بزرگی در این است که در هنگام ناداری عطا کند و از جرم و خطا درگذرد».

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۶:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر



استخدام - استخدام