دعای روز بیست و یکم
راهنمایان ...
بنماى رهى، که ره نماینده، تویى
بگشاى درى، که در گشاینده، تویى
زنگار غمان گرفت دل، در بر من
بزداى، که غم زدل زداینده تویى
* * *
اگر خداوند، «چگونه بودن» خاصى را از ما خواسته است، «راه» رسیدن به آن را هم، او خود بیان کرده است و براى رسیدن به آن هدف که رضایتش را جلب کند، «دلیل» و «راهنما» قرار داده است.
«حجّت»، دلیل و راهنماى خدا براى رسیدن به سرمنزل مقصود است.
حجّت هاى نهان و آشکار، حجج ظاهره و حجج باطنه...
عقل و خردى قرار داده، که نیک و بد را بشناسیم (پیامبر درونى). و انبیایى فرستاده، که فراتر از اندیشه هاى بشرى، راهنمایى مى کنند، و جز راههاى زمینى، بشر را به راههاى آسمانى و مسالک رشد والا، رهنمون مى شوند.
اولیاى خدا، جایى که پاى خِرد، در گل بماند، دست عقل را گرفته و به «راه» مى آورند.
قرآن، راهنماى دیگرى است از سوى کردگار، که انسان را به بالا مى برد.
امامان، راهنمایان دیگرى اند در کنار کتاب خدا، که مفسّر قرآن و مبیّن احکام و هادى سبیل و بهترین دلیل اند.
پس باید از خدا در پیمودن این راه، راهنما خواست، وگرنه زمینه گم کردن راه فراوان است.
طىّ این مرحله، بى همرهى خضر مکن
ظلمات است، بترس از خطر گمراهى!
در زیارت جامعه، ائمّه شیعه را بعنوانِ: «پیشوایان هدایت» و «مشعل هاى تاریکیها» و «نشان هاى تقوا» و «حجت هاى خدا» مى شناسیم.
در حدیث معروف پیامبر، سالار شهیدان حسین بن على علیه السلامبعنوان «چراغ هدایت» و «کشتى نجات» معرفى شده است: «اِنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدى وَ سَفینَةُ النَّجاة».
و در سخن مشهور پیامبر، ـ حدیث ثقلین ـ امّت اسلام، به پیروى از دو وزنه سنگین، که دو شادوش هم و در کنارهمند، سفارش شده، یعنى «قرآن» و «عترت» و پیامبر فرموده است اگر به این دو چنگ بزنید، هرگز گمراه نخواهید شد: «اِنْ تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا اَبَداً».
پس راهنما خواستن از خدا، در خدمت و طاعتِ قرآن و اهل بیت بودن را مى طلبد، و مطیع عقل و دین و اندیشه و ایمان بودن را درپى دارد و خدا از طریق اینان، و گاهى هم با دستى از لطف و هدایتى از غیب، راه مى نماید و به سوى مرضاتش هدایت مى کند.
ولایت شیطان
خواسته دوم امروز، نیفتادن در دام شیطان است.
شیطان، با افسونهایش، با تزویرها و دروغهایش، با وسوسه ها و اغواهایش، با فریبها و تزیینهایش، سعى در گمراه ساختن انسان دارد.[1]
سوگندى است که در آغاز خورده، و قسم یاد کرده که تمامى بندگان را گمراه کند، ـ مگر مخلصین را ـ [2]
چرا که مخلصین، در سایه ولایت خدا و سلطه پروردگارند و شیطان را براى نفوذ در دل و دین آنان، راهى نیست.
آن کس که در ذهن و زندگى، در اندیشه و عمل، در گرایشها و تمایلات، در جهت گیریها و پیروى از خطوط در مسیرى حرکت مى کند که شیطان مى خواهد، او تحت ولایت شیطان قرار گرفته است. در تور و شبکه اى نامرئى گرفتار شده است که سرنخ دست ابلیس وسوسه گر است و به هرجا که بخواهد مى کشد.
دام هاى شیطان، رنگارنگ و شبکه هاى صید ابلیس، گوناگون است، مخفى، فریبنده، اغواگر و مزوّرانه است.
باید راه نفوذ شیطان را به «دل» بست.
خواهى نخورى زتیم ابلیس شکست
باید به دفاع از دل و دیده نشست
اگر شیطان در دل نفوذ نکند، در زندگى هم وارد نمى شود. چرا که «قلب» دریچه نفوذ است.
هم «جنود الهى» و هم «جنود ابلیسى» از طریق دل وارد مى شوند.
گوش دل، یا شنواى سروش ربّانى است، یا پذیراى وسوسه هاى شیطانى.
پس باید دربان قلب بود... و از ورود بیگانه جلوگیرى کرد.[3]
منزلگاه جاودانِ بهشت
در دعاى امروز هم، خواسته نهایى مان، بهشت است.
در عالم واقع هم، بهشت، آخرین منزل و قرارگاه است.
جایى است براى اقامت و ماندن، نه عبورى و موقّتى.
بهشت، «دارالقرار» است، خانه «عَدن» و قرارگاه ابدى است.
راهنمایان الهى، ما را به رضاى حق، مى کشند. رضاى حق، ما را از چنگ شیطان نجات مى دهد و عمل بر طبق رضاى خدا و دورى از نفوذ شیطان، «بهشت
برین» را در پى دارد.
پس باید از خدایى که برآورنده «حاجات الطالبین» است درخواست کرد تا ما را به این فرجام نیک برساند. باید خواست...تا رسید.
تا نگرید طفل، کى نوشد لبن
تا نبارد ابر، کى خندد چمن
[1] ـ ویُرید الشیطانُ اَن یُضِلّهم ضلالاً بغیداً نساء، آیه 60 نیز: انعام 43، اعراف 20 و 27، انفال 48، اسراء 64، فرقان 29، غل 24 و... دهها آیه دیگر.
[2] ـ ص، آیه 83.
[3] ـ نشناخته را محرم هر راز مکن قفل دل خود بر همه کس باز مکندر قلّک دل براى آینده خویش جز عشق خدا و دین پس انداز مکن برگ و بار، محدثى، ص 300